ترس احتمالاً فلج کننده ترینِ احساسات است. آیا راهی برای غلبه بر آن و متوقف کردن زندگی در ترس وجود دارد؟ سادگورو به ما می گوید چگونه.
ترس چیست و چرا چنین احساسی فلج کننده است؟ در اینجا مقاله ای دگرگون کننده از یوگی و عارف سادگورو آورده شده است ، که در آن به بررسی چگونگی غلبه بر ترس و زندگی به طور کامل می پردازد.
ترس فقط به این دلیل است که شما با زندگی زندگی نمی کنید ، در ذهن خود زندگی می کنید. ترس شما همیشه مربوط به اتفاقات بعدی است. این بدان معناست که ترس شما همیشه درباره چیزی است که وجود ندارد. اگر ترس شما از عدم وجود است ، ترس شما صددرصد خیالی است. اگر شما از چیزی که وجود ندارد رنج می برید ، ما آن را جنون می نامیم.
مردم همیشه از آنچه که دیروز اتفاق افتاده است و یا آنچه ممکن است فردا اتفاق بیفتد رنج می برند. بنابراین رنج شما همیشه مربوط به چیزی است که وجود ندارد ، فقط به این دلیل که در واقعیت ریشه ندارید ، همیشه در ذهن خود ریشه دارید. ذهن یک بخش از حافظه اش است و بخش دیگر تخیل آن است. هر دوی آنها به یک روش تخیل هستند ، زیرا در حال حاضر هر دو وجود ندارند. شما در تخیل خود گم شده اید ، این اساس ترس شماست. اگر در واقعیت ریشه داشته باشید ، هیچ ترسی وجود نخواهد داشت.
آنچه ترس انجام می دهد ایجاد مرزهای اطراف شماست. به خاطر ترس است که شما همیشه مرزها را می سازید. اگر مرزهایی بگذارید و محدوده زندگی خود را محدود کنید ، ممکن است در امان باشید اما مشکل این است که شما حتی از زندگی در امان هستید. شما از خود زندگی محافظت می کنید.
ذهن متوهم و ایجاد ترس
شما باید تصمیم بگیرید که آیا برای تجربه زندگی به اینجا آمده اید یا برای جلوگیری از زندگی. اگر زندگی را تجربه کردید ، یک چیز مورد نیاز ، شدت است. اگر شدت نداشته باشید زندگی ناچیزی را تجربه خواهید کرد. . لحظه ای که از ترس به عنوان ابزاری برای محافظت از خود استفاده می کنید ، شدت شما کم می شود.
پس از پایین آمدن ، توانایی شما برای تجربه زندگی از بین می رود. شما به یک مورد روانشناختی تبدیل می شوید. آنچه در ذهن شما اتفاق می افتد همه چیز خواهد بود. شما هرگز هیچ چیز خارق العاده و شگفت انگیزی را تجربه نخواهید کرد زیرا وقتی می ترسید ، احساس رهایی نخواهید کرد. شما نمی توانید آواز بخوانید ، نمی توانید برقصید ، نمی توانید بخندید ، نمی توانید گریه کنید ، نمی توانید کاری را انجام دهید که لذت بخش است. فقط می توانید اینجا بنشینید و از زندگی و تمام خطرات زندگی غمگین شوید.
اگر با دقت به آن نگاه کنید ، ترس چیست؟
ترس شما هرگز مربوط به آنچه اتفاق افتاده است نیست. همیشه در مورد آنچه ممکن است اتفاق بیفتد است. همیشه مربوط به آینده است. آینده هنوز اتفاق نیفتاده است . هنوز اتفاقی نیفتاده است یعنی وجود ندارد. بنابراین ، ترسیدن به معنای این است که شما از چیزی رنج می کشید که وجود ندارد. اگر از چیزی رنج می کشید که وجود ندارد ، باید شما را عاقل یا مجنون بدانیم ؟
تنها راحتی شما “همه مثل من هستند” . شما اکثریت را با خود دارید! اما هنوز این درست نیست زیرا شما رنجی می برید که وجود ندارد.
چگونه بر ترس غلبه کنیم ؟
ترس محصول زندگی نیست. ترس محصول ذهن متوهم است. شما از چیزی رنج می برید که وجود ندارد ، زیرا ریشه در واقعیت ندارید بلکه در ذهن خود دارید . شما واقعاً چیزی در مورد آینده نمی دانید. شما فقط یک قطعه از گذشته را می گیرید ، آرایش خود را اعمال می کنید و فکر می کنید آینده است. شما می توانید فردا را برنامه ریزی کنید اما نمی توانید در فردا زندگی کنید.
اما در حال حاضر مردم در فردا زندگی می کنند و به همین دلیل ترس وجود دارد. تنها کاری که می توانید در این باره انجام دهید این است که به واقعیت بیایید. اگر شما فقط به آنچه در حال حاضر وجود دارد پاسخ دهید و چیزی را که وجود ندارد تصور نکنید ، جایی برای ترس وجود ندارد. هنگامی که توهم از بین رفت ، ترس کجاست؟ شما چیزی را که وجود ندارد تصور نمی کنید ، به آنچه در حال حاضر وجود دارد پاسخ خواهید داد.
لطفاً به آن نگاه کنید و ببینید ، چه جهنمی می تواند اتفاق بیفتد؟ در نهایت همه خواهیم مرد . حداقل قبل از مرگ زندگی کنید زیرا به هر حال شما خواهید مرد. ما سالها برنامه ریزی میکنیم که زندگی کنیم ، اما می تواند اتفاق بیفتد ، اینطور نیست؟ در واقع هیچ امنیتی با زندگی وجود ندارد. این مهم است چقدر با لذت و آزادی این زندگی را تجربه کرده اید . اگر زندگی کرده اید ، ارزش مرگ دارد. در غیر این صورت زندگی مایه افسوس خواهد بود ، مرگ مایه افسوس خواهد بود .