انواع رهبری

سادگورو در مورد دو نوع مختلف از رهبران صحبت می کند و اینکه چرا برای موفقیت در هرگونه فعالیت ، تعادل بین این دو مهم است .

ما می توانیم از جهات مختلف به رهبری نگاه کنیم ، اما در اصل دو نوع رهبر متفاوت وجود دارد. رهبران سیستمی و رهبران کاریزماتیک .

یک رهبر سیستمی باید آنچه را که انتظار می رود ، تحویل دهد. اگر او کاری غیر از آنچه انتظار می رود انجام دهد ، از او قدردانی نمی شود. یک رهبر سیستمی کار بسیار ساده تری دارد زیرا او فقط باید انتظارات را تأمین کند. او از طریق سیستم رشد می کند و سیستم را می فهمد. او یک رهبر است ، اما هنوز هم او نوعی مدیر ساختار موجود است.

یک رهبر کاریزماتیک قرار است چیزی را تحویل دهد که مردم نمی توانستند انتظار داشته باشند. این یک بازی متفاوت است. او مجبور است کاری را انجام دهد که تاکنون آنجا نبوده است. این درخواستی است از چگونگی سازماندهی شما در درون خود و حس نبوغ درون شما. اما کاریزما شما همه چیز را به یک نقطه معین می برد. پس از آن شما به یک سیستم نیاز دارید تا اتفاقات رخ دهد.

اما اگر بیش از حد استعدادی بدون سیستم داشته باشید ، استعداد هدر می رود و کسی آن را نمی بیند. نبوغ بیش از حد به عنوان جنون کنار گذاشته می شود. بنابراین باید یک پا را در سیستم قرار دهید.

این دو چیز باید درتعادل باشند و شما باید آنها را به نوعی انسجام تبدیل کنید. انسجام بین یک سیستم و نبوغ باید در درون خود اتفاق بیفتد تا مردم آن را درک کنند ، با آن ارتباط برقرار کنند و ببینند که چگونه برای آنها مفید است. در غیر این صورت هیچ چیزی دوام نمی یابد

نبوغ در مقابل روش

برای اینکه هر فعالیتی با موفقیت اتفاق بیفتد ، قطعاً یک سیستم و روش وجود دارد ، اما یک نبوغ نیز وجود دارد. احتمالاً رهبران نمی توانند نبوغ خود را بیان کنند. آنها فقط می توانند روشهایی را که استفاده کرده اند بیان کنند. از آنجا که نبوغ چیزی نیست که بتوان درباره آن صحبت کرد ، فقط این است که زندگی آنها به طرق مختلف در مورد آن صحبت می کند.

این سؤال از روش و نبوغ همیشه مردم را آزار می دهد. ممکن است شما یک روش عالی داشته باشید ، اما ممکن است تا آخر عمر متوسط باشید.

این وضعیتی زیبا را که با هنری فورد اتفاق افتاده است به من یادآوری می کند. من به هر ماشینی که کار کند بسیار علاقه مند هستم ، بنابراین به طور طبیعی در اکثر کارخانه های بزرگ ماشین سازی ، به ویژه صنایع اتومبیل حضور داشته ام. در یکی از تورهای من به جناح تحقیق شرکت فورد موتور در دیترویت ، من با یک دانشمند ارشد که بیش از سی و پنج سال در آنجا بوده و در حدود پنجاه و دو اختراع ثبت شده برای چیزهای مختلفی که در اتومبیل ها در سراسر جهان استفاده می شود دارد ، صحبت کردم. در جریان این بازدید ، او داستانی را برای من تعریف کرد.

یک بار این اتفاق افتاد ، هنری فورد فهمید که اتفاقات زیادی که در شرکت فورد موتور اتفاق می افتد بسیار کارآمد نبوده و در همه جای خود پیش می رود. وی تصمیم گرفت که یک متخصص بهره وری را استخدام کند . این متخصص آمد و از دفتر به دفتر دیگر رفت و آمد کرد ، شخص به شخص دیگر ، همه افراد کلیدی را به روشهای مختلف بررسی کرد. اما یک روز او آمد و به هنری فورد گلایه کرد ، “ببینید ، من تقریبا همه اینجا را اصلاح کرده ام ، اما فقط یک پسر است که گوش نمی دهد.

بیشتر اوقات وقتی به دفتر او می روم او پای خود را روی میز می گذارد و سیگار می کشد. او هیچ کاری نمی کند. و او یکی از پردرآمدترین ها در شرکت است. من او را بررسی کردم ، جاسوسی کردم . او هیچ کاری نمی کند. او مایل نیست دستوراتی را از من بگیرد. شما باید این مرد را اخراج کنید . “

هنری پرسید ، ” نام او چیست ؟ ” وقتی این متخصص نام او را ذکر کرد ، هنری گفت ، ” مزاحم اونشوید . دفعه قبل که پاهایش روی میز بود و سیگار می کشید ، به یک ایده میلیارد دلاری رسید. شما برای او مزاحمتی ایجاد نکنید . “

بنابراین ، اگر ما شرایطی را ایجاد نکنیم که در جایی جرقه ای فراتر از روش وجود داشته باشد ، پس میانه روی روش زندگی خواهد بود.

هیچ انسانی بدون نبوغ وجود ندارد. فقط نیاز به یک فضای مناسب برای مشتعل شدن آن وجود دارد .

برای ایجاد یک فضای داخلی که در آن مشتعل شود ، یکی از جنبه های مهم توجه به ابزارهای اساسی است که با آنها در طی این زندگی سفر می کنید: جسم و ذهن. سطح موفقیت شما در زندگی اساساً با توجه به چگونگی مهار بدن و ذهن شما مشخص می شود.