دو راه برای پرداختن به زندگی شما وجود دارد. یک راه این است که اهداف را تعیین کنید و به دنبال آنها بروید. چه نوع اهدافی را تعیین خواهید کرد؟ چیزی که شما در جهان تحت تأثیر آن قرار گرفته اید ، کاری که هنوز انجام نداده اید ، کاری که هنوز در زندگی شما اتفاق نیفتاده . شما سعی می کنید مانند شخص دیگری باشید یا کاری را انجام دهید که شخص دیگری انجام می دهد.
اهداف شما به هر هدف دیگری می رسد ، همه آنها به نوعی در محدودیت هایی هستند که از قبل می دانید ، یا شاید نسخه های کمی اغراق آمیز آنها. آیا صرف یک سال تلاش کامل برای دستیابی به آنچه می دانید غم انگیز نیست؟ قصد من چیزهایی است که شما نمی دانید باید برای شما اتفاق بیفتد. چیزهایی که هرگز تصور نکرده اید باید وارد زندگی شما شوند. در این صورت زندگی شما واقعاً غنی می شود. هدف از انجام کارهایی که قبلاً می دانید چیست؟
” اگر آگاه شوید ، بهترین تلاش خود را خواهید کرد. “
وقتی صحبت از امور مالی یا جسمی است که می خواهید به آنها برسید ، شاید اگر برای شما مهم باشد ، می توانید چنین اهدافی را تعیین کنید. من شخصاً حتی فکر می کنم این یک زندگی بیهوده است. فرض کنید یک میلیون دلار داشته باشید و هدف شما این است که یک میلیارد دلار تا پایان سال داشته باشید. اگر این اتفاق نیفتد ، چیز خوبی است زیرا شما با آن امید زندگی کرده اید. اما اگر این اتفاق بیفتد ، چه خواهید کرد؟ شما می خواهید آن را ده میلیارد دلار کنید. زمانی بود که می توانستید با یک دلار خوشحال باشید . حالا برای همان خوشبختی به یک میلیون دلار احتیاج دارید. این تورم نامیده می شود. این پیشرفت زندگی نیست.
تمام آنچه شما با زندگی انجام می دهید ایجاد تورم است. تورم نه برای اقتصاد و نه برای زندگی شما خوب است. در فیزیک ، تورم به معنای پر کردن چیزی است ، مانند اینکه لاستیک های یک ماشین را با هوا باد کنید. اما در اقتصاد ، تورم به معنای پارامترهای خاصی می باشد که از کنترل خارج می شود. اکنون شما آگاهانه باعث تورم در زندگی خود می شوید – این راهی هوشمندانه برای پیشبرد آن نیست.
برنامه ریزی برای داشتن بهترین زندگی ممکن
به جای تعیین اهداف برای کل سال ، فقط این یک چیز را تعیین کنید: تا پایان روز ، باید کمی با نشاط تر ، کمی پیشرفته تر ، کمی بهتر باشید. این به عنوان یک هدف کار نخواهد کرد – بهتر است به صورت نگاه به گذشته آن را در نظر بگیریم . فردا عصر ، فقط بررسی کنید ، “آیا من کمی بهتر از دیروز هستم؟” فقط به این بیست و چهار ساعت نگاه کنید – این شما را آگاه تر می کند. این در مورد شادی یا آرامش شما نیست. این در مورد شما است که می توانید از جنبه های مختلف زندگی خود آگاه باشید.
شما در مورد هر آنچه آگاه هستید بهترین تلاش خود را خواهید کرد. بیشتر چیز های بیهوده اتفاق می افتند زیرا شما نسبت به خیلی چیزها ناآگاه هستید. تنها کاری که باید انجام دهیم این است که نسبت به همه چیز آگاهی داشته باشیم – در مورد ماهیت خودمان ، حالات روحی و روانی ، حالات عاطفی ما ، زندگی ما ، وضعیت های جسمی ، وضعیتهای مالی ، موقعیتهای اکولوژیکی ما. اگر آگاه شوید ، بهترین تلاش خود را خواهید کرد. این تنها کاری است که شما باید در زندگی انجام دهید.
اما در حال حاضر ، شما اعتقاد دارید که اگر تنش ایجاد نکنید ، به چیزی نخواهید رسید. برای رسیدن به جایی که به هدف خود خواهید رسید ، شما یک تنش ایجاد می کنید – این مانند یک اثر باند لاستیکی است. شما سعی می کنید از یک مکان به مکان دیگر به حرکت ادامه دهید. از یک سطح وضعیت اجتماعی به سطح دیگر. از وضعیت مالی به وضعیت دیگر. از یک وضعیت تحصیلی به وضعیت دیگر. این فرقی با زندگی غارنوردان و شکارچیان ندارد – “تا جایی که می توانید جمع کنید”.
در آن روزها استخوانها ، پرها و امثال آنها را جمع می کردند. حال شاید به فکر سهام و دارایی باشید. شاید شما به فکر غلبه برکس دیگری باشید. از نظر مادی ، متفاوت به نظر می رسد ، اما اساساً ، این همان فکر بدیهی برای جمع آوری چیزهاست. تمام این تجمع ها منطقی خواهد بود ، اگر شما حمل و نقل را ترتیب داده اید تا هنگام مرگ ، همه این موارد را با خود ببرید. داشتن مبلمان شخصی خود در بهشت یا به ویژه در جهنم بسیار عالی خواهد بود.
هر آنچه جمع می کنید ، خواه دانش شما باشد ، ثروت شما ، روابط شما یا هر چیز دیگری ، فقط برای معاملات فعلی ارزش دارد. اگر آن را فعال نگه دارید ، چند مورد را برای شما تسهیل خواهد کرد. نتایج اجتماعی دارد اما برآمد زندگی ندارد. به جای تعیین اهداف ، بهتر است راه هایی برای تغذیه این زندگی که در آن هستید پیدا کنید. اگر این زندگی را تغذیه می کنید ، فقط باید اندازه گیری رشد را انجام دهید. فرض کنید شما یک درخت انبه کاشته اید.
اگر هدفی را تعیین کنید که تا پایان سال 1399 باید هزار میوه داشته باشد ، در غیر این صورت آن را قطع می کنید ، تمام آنچه اتفاق می افتد این است که شما درخت را قطع می کنید. روش انجام این کار این است که ببینیم چگونه می توان این درخت را به بهترین شکل پرورش داد و این کار را انجام داد. نگران دریافت هزار میوه نباشید. هرچه بهتر باشد می تواند از آن بیرون بیاید. اگر آن را به روشی خاص تغذیه کنید ، ممکن است بیشتر از آنچه تصور می کنید باشد.
خوب نیست که اهداف خود را در هر حوزه زندگی تعیین کنید ، زیرا شما فقط کاری را انجام خواهید داد که از قبل می دانید. هیچ چیز کاملاً جدیدی در زندگی شما اتفاق نخواهد افتاد. فکر می کنم این یک فاجعه است. اگر آنچه شما حتی نمی توانستید به خواب آرزو کنید ، به واقعیت تبدیل می شود – این یک زندگی خارق العاده است. بسته به اینکه چقدر روند زندگی را کنترل می کنید ، همچنین به زمان و مکانی که در آن هستید ، نتایج اتفاق می افتد.
امروزه ممکن است تلاش خاصی انجام دهید و یک میلیون دلار درآمد کسب کنید. هزار سال پیش ، کسی ده برابر باهوش تر ازشما که تلاش بیشتری می کنید بود ، اما هنوز هم او فقط مبلغ کمی را به دست می آورد. اما این مقایسه هدف نیست . نکته مهم این است که برای زمانهایی که در آن زندگی کرده است ، او بهترین عملکرد خود را به دست آورد. آیا در زمان هایی که در آن زندگی می کنید ، بهترین نتیجه را حاصل می کنید ؟ مساله این است.
آموزش برای داشتن بهترین زندگی ممکن
من می دانم که هر مدرسه مدیریتی در مورد تعیین اهداف صحبت می کند. اما اهداف برای آنها تعیین نشده است – آنها قرار است افراد دیگر را هدایت کنند. افراد زیادی وجود دارند که هرگز تلاش خود را انجام نمی دهند – آنها همیشه تحت نظر هستند. آنها به اندازه کافی آگاه نیستند تا درک کنند که به عنوان یک انسان ، شما باید بهترین تلاش خود را در زندگی خود انجام دهید. در غیر این صورت ، زندگی هدر خواهد رفت. برای چنین افرادی باید اهدافی را تعیین کنید.
اگر یک قاطر باشید ، هرچه کمتر کار کنید باهوش تر هستید ، زیرا غیر از خوردن ، تولید مثل ، خوابیدن ، چرخیدن در اطراف ودر نهایت مرگ در یک روز هیچ امکان دیگری برای شما وجود ندارد. از آنجا که هیچ امکاناتی وجود ندارد ، هرچه کمتر انجام دهید ، بهتر است. افراد زیادی این فلسفه قاطر را پذیرفته اند. آنها فکر می کنند اگر کاری کمتری انجام دهند و بیشتر دریافت کنند ، خوب کار می کنند. آنها تمام امکانات زندگی را از دست می دهند .
زندگی انسان اتفاق می افتد اگر خودتان را وارد هر چیزی کنید . اگر عقب باشید ، زندگی را از دست خواهید داد. اگر خود را کاملاً به آنچه انجام می دهید احتصاص ندهید ، شخص دیگری را فریب نخواهید داد – فقط خودتان را فریب زندگی می دهید. مردم فقط با مراجعه به اداره و انجام کارهای اداری بسیار مشکل دارند. آنها شرکت را اداره نمی کنند. آنها دولت را اداره نمی کنند. این فقط یک بخش از کاری است که کسی به آنها داده است ، فقط برای زندگی – چقدر این کار را پیچیده می کنند! به خاطر آن ، فشار خون بالا می رود . باید صحنه هایی را ببینید که در خانواده ها اتفاق می افتد. فقط دو نفر با هم زندگی می کنند – چقدر پیچیده! بچه های کوچک – چقدر رنج می برند!
زندگی به دلیل درگیری شما اتفاق می افتد ، نه به خاطر آنچه بدست می آورید. قصد دارید با آنچه به دست می آورید چه کاری انجام دهید؟اگر می خواهید زندگی را بدانید و از آن لذت ببرید ، اگر می خواهید تمام پتانسیل های این زندگی را کشف کنید ، تنها راه از طریق درگیری مطلق است. بگذارید ببینیم چه چیزی از آن بیرون خواهد آمد. اگر زمستان است ، هیچ چیزی از زمین بیرون نمی آید. در بهار با کمی تلاش مقدار زیادی بیرون می آید. در زندگی نیز به همین شکل است .
بزرگترین اشتباهی که مردم مرتکب می شوند این است که هدف گرا باشند. اگر هدف خود را برای روشنگری تا سال 1399 تنظیم کنید ، تا پایان سال کاملاً آشفته خواهید شد.
اگر فقط کاری که باید انجام دهید را انجام دهید ، زندگی به طور طبیعی شکوفا خواهد شد.