ذهن و آفرینش
هر آنچه ما در این سیاره ایجاد کرده ایم در اصل برای اولین بار در ذهن ایجاد شده است . تمام کارهایی که انسانها انجام داده اند – اعم از چیزهای شگفت انگیز و چیزهای وحشتناک – ابتدا در ذهن تجلی یافتند ، سپس در جهان خارج نمایان شدند. در سنت یوگی ، به یک ذهن تثبیت شده Kalpavriksha یا ” درخت آرزو ” گفته می شود.
در یوگا ، به یک ذهن تثبیت شده کالپارویکشا یا “درخت آرزو” گفته می شود. سادگورو توضیح می دهد اگر بدن ، ذهن ، احساسات و انرژی خود را در یک جهت سامان دهید ، توانایی شما در ایجاد و تجلی شگفت انگیز خواهد شد .
مراقب باشید چه آزویی در ذهن دارید !
داستانی زیبا در افسانه های یوگا (yogic lore) وجود دارد. مردی برای پیاده روی رفت و به طور تصادفی به بهشت وارد شد. پس از پیاده روی طولانی ، کمی احساس خستگی کرد و فکر کرد ، ” کاش می توانستم در جایی استراحت کنم. ” او یک درخت زیبا را دید که در زیر آن چمن نرم و شگفت انگیزی وجود داشت. بنابراین او رفت و روی چمن خوابید. بعد از چند ساعت بیدار شد و استراحت کرد.
سپس فکر کرد ، “اوه! من گرسنه هستم. کاش چیزی برای خوردن داشتم. ” او به همه چیزهای خوبی که می خواست بخورد فکر می کرد و همه آنها فقط جلوی او ظاهر می شدند. پس از خوردن غذای مجلل ، مرد فكر كرد: “اوه! من تشنه هستم ، آرزو می کنم چیزی برای نوشیدن داشته باشم. ” او به تمام نوشیدنی هایی که می خواست بنوشد فکر کرد و همه در مقابل او ظاهر شدند.
در یوگا ، ذهن انسان به دلیل سرگردان بودن از آن به عنوان ماراکاتا یا میمون یاد می شود. کلمه میمون نیز با تقلید مترادف شده است. اگر می گویید شما کسی را میمون می کنید ، به این معنی است که از کسی تقلید می کنید – این کار تمام وقتِ ذهن شماست. بنابراین از ذهن تثبیت نشده به عنوان میمون یاد می شود.
وقتی این “میمون” در ذهن مردی که به بهشت رفت ، فعال شد ، فکر کرد: ” اینجا چه اتفاقی در حال رخ دادن است ؟ درخواست غذا کردم ، غذا آمد. درخواست نوشیدنی کردم ، نوشیدنی آمد. شاید ارواح در اطراف باشند. ” او نگاه کرد ودر اطراف ارواح وجود داشتند . لحظه ای که آنها را دید ، وحشت کرد. او گفت ، ” اوه ، ارواح در اینجا وجود دارد. شاید آنها مرا شکنجه کنند “. و ارواح شروع به شکنجه او کردند. او شروع به جیغ زدن وفریاد کشیدن از روی درد کرد . او گفت ، “اوه ، این ارواح من را شکنجه می کنند ، آنها می خواهند مرا بکشند.” و او درگذشت.
مشکل این بود که او در زیر درخت آرزو یا یک Kalpavriksha نشسته بود. هرچه که می خواست ، تبدیل به واقعیت شد . شما باید ذهن را تا جایی توسعه دهید که تبدیل به یک کالپاوریکشیا شود ، نه منبع جنون. به یک ذهن تثبیت شده کالپارویکشا یا ” درخت آرزو ” گفته می شود. در این ذهن هرچه بخواهید به واقعیت تبدیل می شود.
چه کسی پشت فرمان ذهن است ؟
فرض کنید شما در حال رانندگی یک ماشین هستید و ناگهان فرمان شل می شود. همه چیز خوب است ، با همان سرعت است ، اما فرمان شل شده است. آیا شما در آنجا با آرامش می نشینید ؟ نه ، شما خواهید ترسید . خُب ، این شرایط بیشتر انسانهاست ، زیرا فرمان در دست آنها نیست. اگر بدن ، ذهن و انرژی در دست شما نیستند ، آنها کارهای خود را از الگوی اجباری خودشان انجام می دهند.
اولین و مهمترین چیز اینست که شما باید روشن باشید که آنچه واقعا می خواهید چیست. اگر به آنچه واقعاً می خواهید نگاه کنید ، آنچه هر انسانی می خواهد اینست که با نشاط و آرامش زندگی کند. از نظر روابط ، او می خواهد که آنها محبت و مهربانی داشته باشند. یا به عبارت دیگر ، هر آنچه که انسان در جستجوی آن است ، لذت در درون خودش و اطرافش است .
اگر این لذت در بدن ما اتفاق بیفتد ، ما آن را سلامتی و لذت می نامیم . اگر در ذهن اتفاق بیفتد ، آن را صلح و شادی می نامیم. اگر در احساسات اتفاق بیفتد ، آن را عشق و دلسوزی می نامیم. اگر در انرژی اتفاق بیفتد ، آن را سعادت و سرمستی می نامیم . این تمام چیزی است که یک انسان به دنبال آن است. چه برای کار به دفتر خود می رود ، می خواهد درآمد کسب کند ، حرفه ای بسازد ، خانواده ای تشکیل دهد ، در بار می نشیند ، در معبد بنشیند ، او هنوز به دنبال همان چیز است – لذت در درون ، لذت در اطراف.
تمام آنچه شما باید انجام دهید این است که خود را متعهد به ایجاد آن کنید. اگر هر روز صبح ، روز خود را با این فکر ساده در ذهن خود شروع کنید که: ” امروز ، هر کجا که بروم ، دنیای صلح آمیز ، دوست داشتنی و شادی را ایجاد خواهم کرد. ” برای یک فرد متعهد ، چیزی به عنوان شکست وجود ندارد. اگر صد بار بیفتید ، صد درس باید بیاموزید. اگر خود را متعهد به ایجاد چنین کاری کنید که واقعاً به آن اهمیت می دهید ، ذهن شما سازمان یافته می شود.
درک ابزاری جدا نیست
ابزار و فناوری هایی وجود دارد که چگونه می توانید این سیستم را به گونه ای سازماندهی کنید که به جای اینکه یک آشفتگی روانشناختی باشد ، می توانید خود را به یک کالپاوریکشا تبدیل کنید. آنچه منبع خلقت است ، در هر لحظه از زندگی در درون شما کار می کند. سؤال این است که آیا شما به آن بُعد دسترسی دارید یا نه ؟ سازماندهی چهار عنصر اساسی زندگی شما این دسترسی را در اختیار شما قرار می دهد. کل علم و فناوری که ما از آن به عنوان یوگا یاد می کنیم ، دقیقاً در این باره است – تغییر دادن خودتان به یک خالق به جای اینکه بخشی از آفرینش باشید .
به عنوان مثال ، صد سال پیش ، اگر چیزی مثل تلفن همراه را برمی داشتم و با کسی که در سراسر جهان بود صحبت می کردم ، فکر می کردید که این یک نوع معجزه است. یا باید پیامبر یا فرشته باشم یا شاید خود خدا باشم . اما امروز ، این فقط ابزار دیگری است که همه ما آن را حمل و استفاده می کنیم . اگر امروز بدون استفاده از این ابزار ، با شخصی در بخش دیگری از جهان صحبت می کنم ، هنوز هم برای شما یک معجزه است.
این ابزار به دلیل یک ذهن انسانی اتفاق افتاده است که مایل است این اتفاق بیفتد. صد سال پیش ، هیچ کس فکر نمی کرد که این امکان پذیر باشد. اما امروز ، این یک چیز عادی است. به همین ترتیب ، بسیاری ، بسیاری از چیزهایی که هنوز در درک ما نیستند می توانند برای ما قابل درک شوند و توانایی ما در ایجاد زندگی ما می تواند بسیار افزایش یابد.
شما خالق هستید
هنگامی که ذهن شما سازماندهی می شود – روشی که فکر می کنید روشی است که احساس می کنید – احساسات شما سازمان یافته می شود. هنگامی که فکر و عواطف شما سازماندهی شد ، انرژی های شما در همان جهت سازماندهی می شوند. هنگامی که فکر ، احساسات و انرژی های شما سازماندهی شدند ، بدن شما سازمان یافته می شود. وقتی این چهار عنصر در یک جهت ساماندهی شوند ، توانایی شما در ایجاد و تجلی آنچه می خواهید شگفت انگیز خواهد بود .
می خواهم همین حالا به طبیعت زندگی خود نگاه کنید. اگر یک موز بخورید ، در مدت چهار ساعت ، این موز به یک انسان تبدیل می شود. چیزی در درون شما وجود دارد ، یک روند ایجاد زندگی ، که این بدن را می سازد. سازنده این بدن در داخل است؛ شما به او موز می دهید – او انسان را از آن موز ایجاد می کند . تبدیل موز به انسان چیز کوچکی نیست. شگفتی این اتفاق این است که در ناخودآگاه در درون شما اتفاق می افتد. اگر فقط می توانستید آگاهانه این تجلی موز به انسان را انجام دهید ، شما خالق هستید. شما چیزی کمتر از آن نیستید.
همانطور که تئوری تکامل بیان می کند ، میلیون ها سال طول کشید تا یک میمون به یک انسان تبدیل شود. بیش از یک بعد از ظهر ، شما می توانید یک موز ، یک تکه نان یا هر چیز دیگری که می توانید بخورید به یک انسان تبدیل کنید . بنابراین منبع خلقت در درون شما کار می کند. اگر این چهار بعد ذهن ، احساسات ، بدن و انرژی را در یک جهت سازماندهی کنید ، منبع آفرینش با شماست؛ شما خالق هستین . آنچه می خواهید ایجاد کنید بدون زحمت برای شما اتفاق می افتد. هنگامی که شما مانند این سازماندهی شوید ، دیگر آشفته نخواهید بود. شما یک کالپاوریکشا هستید. شما این قدرت را دارید که آنچه را می خواهید ایجاد کنید.