با همسو شدن با لحظه حال ، شما همچنین اراده خود را با اراده کائنات هماهنگ می کنید ، که می توانید آن را “ اراده خدا “ بنامید. شما اراده جداگانه ای ندارید. اراده جداگانه می خواهد احساس خود را در فرد تقویت کند . اراده جداگانه مربوط به “من” ، ایگو ، نفس یا منیت است. اما یک آگاهی الهی وجود دارد ، یک آگاهی ، یک انگیزه تکاملی وجود دارد . کاری که ما هر لحظه در اینجا انجام می دهیم این است که خودمان را با آن همسو کنیم .
عدم مقاومت از اهمیت حیاتی برخوردار است زیرا تا زمانی که در برابر لحظه حال مقاومت کنید ، در اراده نفسانی کمی گیر خواهید افتاد . اراده نفسانی باید فروکش کند – این تسلیم شدن در برابر لحظه حال و تسلیم شدن در برابر آنچه که وجود دارد است . هنگامی که خود را با آنچه درونی است همسو می کنید ، در ابتدا تقریباً مانند موقعیت ضعف به نظر می رسد و می تواند به عنوان چیزی که مانع از اقدام موثر شما می شود ، سو تعبیر شود. اما پذیرش آنچه که هست کاملاً با پاسخگویی به هر آنچه که لحظه حال به آن نیاز دارد سازگار است. هر آنچه می خواهد در این لحظه ایجاد ، آشکار ، انجام شود – برای همسو شدن با آن ، ابتدا باید هر شکل این لحظه حال را بپذیرید.
تسلیم شدن و پذیرفتن وجودیت لحظه حال
فقط لحظه حال را متمایز کنید. به عنوان مثال ، وقتی بیمار هستید ، نمی گویید ” من باید این بیماری را بپذیرم ، این واقعیت که من بیمار هستم ، و از این رنج می برم ” زیرا این یک داستان کاملاً ذهنی است . تنها چیزی که باید بپذیرید ، پذیرش این لحظه حال به شکلی که وجود دارد است . در این لحظه در واقع هیچ بیماری وجود ندارد ، فقط یک وضعیت جسمی وجود دارد . ممکن است درد وجود داشته باشد ، ضعف ، ناتوانی ، ناراحتی وجود داشته باشد. این چیزها ممکن است وجود داشته باشد ، و این تنها چیزی است که شما قبول می کنید.
اگر جایی در گل گیر کرده باشید ، نمی گویید ، ” خُب ، من در گل هستم ، باید آن را بپذیرم و اینجا هستم – من هیچ اقدامی نمی کنم ، زیرا باید آنچه را که هست قبول کنم ” . لحظه حال همیشه به همین شکل است و در این زمینه کاری نمی توانید انجام دهید. این چیزی است که شما قبول می کنید. سپس ، عملی که بوجود می آید انرژی متفاوتی نسبت به آن دارد. اراده ای که در کاری که شما انجام می دهید جریان دارد و دیگر نفسانی نیست. وقتی این لحظه را نپذیرفته اید ، اراده بر خلاف جهان پیش می رود – این همان کاری است که ایگو انجام می دهد.
منفی است ، با چیزی مبارزه می کند که می گوید نباید آنجا باشد . اگر از منفی استفاده کنید ، در ایگو به دام می افتید. ” اراده ناچیز ” برای عبور اراده قدرتمندتر و کنار آمدن با شرایط باید فروکش کند. ایجاد می کند ، از کلیت جدا نیست. با کلیت یکی است. هنگامی که این عمل می کند ، کلمه دیگری برای این اراده کائناتی هوش است. فقط هنگامی است که به موقعیتی نگاه می کنید ، کاملاً وجودیت لحظه حال را می پذیرید وبعد از آن البته ممکن است اقدام کردن نیاز باشد .
هنگامی که این امکان از طریق پذیرش به وجود آمد ، گام بعدی که برمی دارید بسیار قدرتمندتر خواهد بود. یک اصطلاح بودایی وجود دارد “عمل درست” ، که فقط می تواند ناشی از حالت درست آگاهی باشد. قبل از اینکه بتوانید عمل درستی انجام دهید ، ابتدا باید از ایگو خارج شوید. بودا در مورد آنچه از حالت بیدارِ آگاهی جریان دارد صحبت می کرد. تسلیم شدن اراده اندک ، گفتن “بله” به لحظه حال است. این چیز بزرگی نیست ، فقط به آنچه که هست بله بگویید – زیرا به هر حال همین است. چرا از چیزی شکایت می کنیم ؟ دیوانه وار است ، اما طبیعی است.
برای کنار گذاشتن اراده نفسانی ، تنها کاری که باید انجام دهید این نیست که از آنچه هست شکایت کنید. با وجودیت همسو باشید – افراد ، موقعیت ها ، هر وضعیتی – در حال حاضر همانطور که هست است. این اجتناب ناپذیر است. با آنچه هست دوست باشید و برای اولین بار هوشمند می شوید.
پذیرش وجودیت لحظه حال
با عمل ساده تسلیم شدن در برابر اجتناب ناپذیری لحظه حال ، انرژی دیگری حاصل می شود. شما می توانید آن اراده کائناتی را فراخوانی کنید ، می توانید آن هوش را فراخوانی کنید ، می توانید آن را راه حل خلاقانه هر آنچه که به اصطلاح “مشکل” است بخوانید . شما می توانید آن را قدرتی که وارد می شود بنامید ، این از قدرت محدود ذهن شما بیشتر است . یا ممکن است از ذهن شما استفاده کند ، و ناگهان شما حرف درستی می زنید ، اگر این چیزی باشد که شرایط به آن نیاز دارد . ناگهان کلمات می آیند – کلمات از کجا آمده اند؟ شما نمی دانید که بعد می خواهید چه بگویید. آنها از سطح عمیق تری می آیند زیرا این هوش از ذهن استفاده می کند.
شما و کائنات یکی می شوید ، و به همین ترتیب از طریق شما به عنوان این شکل ایجاد می کند . این زیبایی آن است . وقتی متجلی نشده به این دنیا سرازیر می شود ، شکل می گیرد . بیشتر افکاری که مردم در حالت بیدار نشده دارند ، افکار تکراری قدیمی ، تفکر شرطی شده و مشروط به گذشته هستند . تنها چیزی که می توانید به آن اعتماد کنید این است که آنچه در گذشته جمع کرده اید ، از طریق تفکر شرطی شده با مسائل کنار می آیید. وقتی عمل ساده تسلیم شدن ذهن شما را باز کند ، می توان از آن به عنوان ابزاری استفاده کرد. سپس ، ممکن است فکری در ذهن ایجاد شود که بدیع و تازه و جدید باشد. این همان تولد شکل است. تولد فکر ، تولد شکل را ایجاد می کند. جهان از شما به عنوان وسیله یا کانالی استفاده می کند که از طریق آن می توانید خلق کنید. شما یکی شده اید . این می تواند از ذهن شما استفاده کند ، و تبدیل به فکر ، کلمات ، چیزهای جسمی شود. این روشی است که در آن ذهن می تواند در واقع یک ابزار مفید باشد – همسویی با هوش بالاتر ، یک آگاهی .
همه چیز از لحظه حال و رابطه شما با لحظه حال شروع می شود . دوست هستید یا دشمن ؟ آیا به آن اجازه می دهید یا با آن مبارزه می کنید و در برابر آن مقاومت می کنید ؟ این پایان ایگو است – زیرا ایگو به مقاومت احتیاج دارد. نفس از طریق شکایت زنده می ماند ، از طریق انکار ، یا خواستن چیز دیگری زنده می ماند.
لحظه حال معلم است. با آن کار کنید – این واقعاً همان چیزی است که شما نیاز دارید. این پایان ” اراده ناچیز “ است ، که به هر حال ان قدر ها قدرتمند نیست. هرچه ایجاد کند ، مشکلات بیشتری ایجاد می کند.
خیلی ساده به نظر می رسد و ساده هم هست. و با این وجود ، به دلیل هزاران سال الگوهای عادت ، اغلب مردم به من می گویند ” بودن در لحظه حال و اجازه دادن به آن بسیار دشوار است “. البته برعکس است. اگر چنین کاری انجام ندهید زندگی دشوار می شود. آنچه شما قبول می کنید شکل این لحظه است. نه بیشتر . سپس ، ببینید چه چیزی مورد نیاز است. شما واقعاً باهوش نیستید تا زمانی که این اتفاق بیفتد.
گاهی اوقات نگه داشتن آن فضای حضور ساده عوامل دیگری را فعال می کند که ظاهراً از خارج برای تغییر وضعیت وارد می شوند. شما هوش کلیت را فعال کرده اید. لزوماً از طریق این شکل به وجود نمی آید . به همین دلیل است که مردم از اتفاقات همزمان صحبت می کنند ، ناگهان یک عامل مفید وارد می شود ، ناگهان فرد مناسب ظاهر می شود ، اتفاق درست می افتد. تقریباً معجزه آسا است که نمی دانید طبیعی است ، در ابتدا معجزه به نظر می رسد زیرا بیشتر انسانها به آن عادت ندارند.
وقتی حضور را در دست می گیرید ، گاهی اوقات ممکن است تغییر از طریق عملکرد شما اتفاق نیفتد. شرایط بسیاری وجود دارد که اقدام در این لحظه امکان پذیر نیست. گاهی اوقات کاری نمی توانید انجام دهید ، با این وجود می توانید به حضور خود ادامه دهید. سپس ، هوش بیشتری فعال می شود. اغلب اوقات می بینید که تغییر در شرایط اتفاق می افتد.
این هوش بالاتر ، هوش مفهومی نیست که بتوانید با آزمون های ضریب هوشی اندازه گیری کنید. این یک هوش غیر مفهومی است . هوش مفهومی توانایی حفظ اطلاعات ، تجزیه و تحلیل ، مقایسه و غیره است. این بخش کوچکی از هوش است. گستردگی هوش غیر مفهومی وجود دارد. سرنوشت ما این است که در آن راه باشیم ، تا تمام زندگی ما تبدیل به یک اثر هنری شود ، نه اینکه فقط هنگام انجام کارهای خلاقانه خود در آن حالت آگاهی باشید.
هر چیز خلاقانه دارای سرزندگی ، کیفیت ، نو بودن ، طراوت است . شما در سکون هشیارانه درون با هوش غیر مفهومی ارتباط برقرار می کنید. همه این را به عنوان ماهیت خود دارند . این هوش واقعی است. میزان ارتباط شما با این موضوع از طریق هیچ تست ضریب هوشی قابل اندازه گیری نیست. در نهایت ، شما نمی توانید خلاقیت را بسنجید .
اغلب اوقات ، شکل لحظه حال به نظر می رسد محدودیتی در زندگی شما باشد ، چیزی که آزادی شما را تحت تأثیر قرار می دهد. بدن ممکن است بیمار شود ، ممکن است حرکت برای شما دشوار باشد . وقتی اتفاقی شدید رخ می دهد ، اگر می توانید یاد بگیرید آن را بپذیرید ، کمی وسعت به زندگی شما وارد می شود. شما می گویید ، ” این همان چیزی است که هست “.
کمی فضای کافی باز شد و شما دیگر فقط یک موجود مقاوم نیستید. سپس ، متوجه می شوید که اساساً فضای بی شکل هستید. به عبارت دیگر ، شما آرامش درونی پیدا می کنید. در ابتدا در پس زمینه ، در میان هر موقعیتی ، بسیار ملایم است. این صلح و آرامش قدرتمند است. این می تواند چنان قدرتمند شود که تقریباً هر چیزی را از بین ببرد .
آرامش در شما بی شکل است. با پذیرش شکل ، بی شکلی درون شما باز می شود. به این ترتیب است که چیزی به ظاهر بد – یک محدودیت – به دریچه ای برای درک اینکه شما واقعاً چه کسی هستید تبدیل می شود.